درباره ی جشن سده و پیوند ‌آن با روز والنتاین

 

سینت والنتاین، سینت استفان و  سینت مکزیمیلان

کار هانس بورگ‌مایر ۱۵۰۳ - موزه متروپولیتن نیویورک

جشن سده  جشن سپاس‌گذاری  میتراباوران مهر‌آئین در پائیز گاهاد برزگاو (عصر ورزاگاو ) Age of Taurus عصری که از ۴۵۰۰ سال تا ۲۱۵۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده است برپا می‌شد، و در این گاهاد  است که چنان‌که خواهیم دید خورشید در گذار خود در چرخه‌ی مینوی ژیواک ‌‌zodiac در پیشگاه گاوبرزا (برج ثور) با گِرده‌ی استوائی مینوئی در نقطه یک‌سانگی زمستانی برخورد می‌نمود.  و می‌دانیم که مغان میترائی اخترشناسانی ورزیده بودند  که  جشن‌های خودرا  بر پایه‌‌ی گردش زمین به گرد خورشید و در همان‌گاه با‌ آنچه که گذار خورشید در چرخه‌ی چرخ فلک  (دایرةالبروج)  Zodiac می‌ماند بهنگام می‌نمودند. و   می‌دانیم که ذرتشت در نزدیک ۳۵۰ سال پیش از  پایان گاهاد برزگاو پدیدار شد و  ویشتاسپ پدر داریوش شاه  هخامنش به دین او بگروید. 

به اندوه دو فرهنگ نیرومند ایرانِ ذرتشتی و رمِ مسیحی جشن‌های میترائی را دگر ریختی بسیار دادند تا ‌که  در ایران آن‌ها را به جشن‌هائی ذرتشتی  و در رم  به جشن‌هائی مسیحی دگرگون نمایند چنین بود که شب یلدا و جشن سده را درایران امروزه جشن‌هائی ذرتشتی انگار می‌کنند و در رم جشن یلدا به کریسمس و جشن سده به روز والانتاین  دگرگون شدند. 

  هرچند در شاهنامه فردوسی جشن سده به پیدایش ‌آتش از سوی کیومرث پیوند شده است. او می‌نویسد:

  برآمد به سنگ گران‌سنگ خرد         هم آن و هم این سنگ گردید خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ       دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

جهان‌دار پیش جهان آفرین            نیایش همی کرد و خواند آفرین

که اورا فروغی چنین هدیه داد              همین آتش آن‌گاه قبله نهاد

یکی جشن کرد آن‌شب و باده خورد    سده نام آن جشن فرخنده کرد

ذرتشتی‌ها واژه‌‌ی «سده» را به میانای  «صد» گرفته‌اند و گفته‌‌اند که این جشن از برای صدمین روز زمستان است و برای این که این داستان پذیرفتنی باشد، آغاز زمستان را، به‌جای ‌آن‌که در یکم دی‌ماه باشد، با افزودن دو ماه به ‌آغاز موسم سرما، یکم آبان دانسته‌اند و گفته‌اند از روز جشن سده در دهم بهمن تا نوروز ۵۰ شب و ۵۰ روزاست! که این داستان چندان پذیرفتنی نمی‌نماید. .به ویژه این‌که اخترشناسی مغان میترائی چنان که خواهیم دید داستانی استوارتر را دربردارد. به همین سان داستان‌های تاریخ‌نویسانی مانند بیرونی و گردیزی که بر‌آن‌ هستند که در این‌روز شمار مردمان و یا شمار فرزندان مشی و مشیانه  نخستین زن و مرد در جهان به صد تن رسید در خور به دید داشتن نیستند.  

  از دید اخترشناسی امروزه جشن سده در دهم بهمن ماه در ایستگاه مینوی آب‌رسان ‌یا اویار (برج دلو) Aquarius می‌افتد. و گرچه با در دید داشتن پیوند میترا و آناهیتا، ایزد بانوی آب‌ها، این خود می‌تواند کلید با ارزشی باشد اما چون در «گاهاد گاوبرزا» یا تاروس در بیش از دوهزارسال پیش‌، که از برای تکانه‌های تلوتلوئی زمینی در گردش به گرد چرخه‌ی ژیواک (zodiac)، روز سده در دهم بهمن‌ماه در اخترگاه کمان (برج قوس) Sagittarius بوده  ما کلید بهتری دردست داریم زیرا میترا خدائی کماندار بوده است و برای نمون در تندیسی که  چندی پیش در نیایش‌گاه میترا در دایبورگ the Mithraeum of Dieburg  یافت شده میترا کمانی را برشانه خود آویخته دارد.


تندیس میترای کمان‌دار در میترا‌گاه دایبورگ


با این کلیدست که می‌خواهیم درب این انبار فراموش شده را بازکنیم. باید در اینجا بگویم که با ‌آشنائی که من و همسرم در باره‌ی زبان‌های اروپائی  و سانسکریت و پهلوی داریم برما ‌آشکار بود که واژه‌ی  ‌«سده» هیچ پیوندی با واژه‌ی «صد» ندارد.  چون عدد «صد‌» در اوستا «سَتو» Satö  است مانند ‌«ستو ستونَ» satö-stüna به میانای صدستون و یا «سَتو ستَرَنگه» satö- starañha به مینای صد ستاره.   و می‌دانستیم  که واژه‌‌‌ی «سده» باید با واژه‌ی ‌ «ساده» در پیوند باشد. ساده در فارسی کهن به میانای «پاک» و ‌«پالوده» هم بوده است . برای نمون فردوسی می‌نویسد:

چو گرشاسب کوپال برداشتی
به میدان کین هیچ نگذاشتی .
به‌رزم ار سوار ار پیاده بدی
زمین از دلیرانش ساده بدی .

  در اوستا «سَذَ» به مینای پائین رونده و غروب‌کننده مانند پائین‌رفتن و غروب کردن خورشید ست و «سَدَ» به مینای نمایان‌شدن  و پدیدار شدن  می‌باشد؛ مانند یشت۲۲ و ۱۲ و  یشت ۲۲و ۱۱.  در اوستا واژه‌ی «سادرَ» sädra به میانای اندوه‌ناکی  و درد و بدبیاری در یسنا ۴۳ و ۱۱  و یسنا ۴۵ و ۷ و ویسپرد ۱۸ و ۲ با واژه‌های «سَدَ»  सद یا Sada به میانای  «جاودانگی»، «همیشه‌» و «سَدا» सदा یا Sadä به میانای  «میوه»، «سبزی» و «سبزه‌زار»  در «ریگ ودا»، که کتاب آشاوان آئین میترا‌باوران‌ست، در پیوند می‌باشند. باهوده است که گفته شود که واژه‌ی sad در زبان انگلیسی به میانای غمگین نیز از این واژه شاخه زده است. این واژه‌ها با واژه‌‌ی «سادهنا» सधन  (Sadhana)در سانسکریت به میانای فراوانی، و دارائی،  و ثروت خویشاونداست.  

این واژه در زبان لاتین Satis  به میانای «بس»، «به اندازه» و «کافی» شد  و از آن زبان  به زبان‌های دیگر اروپائی راه یافت در زبان‌ انگلیسی واژه‌های satiate; satiety; satisfy; satire; saturate; saturation در زبان فرانسه واژه‌های satiété; satisfaire; satire; saturé; saturation و در زبان آلمانی sättigen; Sättigung; Satire;  از آن شاخه زده‌اند که در زبان ریشه‌ئی آلمان ‌‌proto Germanic با واژه‌های  : *sōɵ=, *sadá-, *sadjan- vb., *sadí-z, *sadjṓ, *sadōn- vb., *sadēn- vb در پیوند می‌باشند.   از میاناهای این واژه مانند فراوانی و کشتزار می‌توان گمانه زد که جشن سده شاید با جشن‌سپاسگداری برای دروی کشت‌زار و گردآوری خرمن هم‌هنگام بوده ست. پس اگر یلدا جشن زادروز مهر در درازترین شب سال بود، سده جشن بار‌وری مهر و سپاسگذاری از برداشت خرمن بود . اما دشواری در اینجاست که چرا جشن برداشت خرمن که می‌باید در خزان باشد به زمستان افتاده است. چنان‌که خواهیم دید این دگرگونی از تکانه‌های تلوتلوئیِ میله‌‌ی‌کانونی زمین (محورشمالی جنوبی کره زمین) برخاسته است.

ما در  هنگام این جستار و  پژوهش  به نوشته‌ئی از مهرداد بهار برخورد نمودیم که تا اندازه‌ئی  به این پیوند واژه‌ی «سد» با «سدا» در اوستا هم‌آهنگی دارد، اما بهار پس از پرداختن به این نکته به تندی به بی‌راهه می‌رود و به برآیندی نادرست می‌رسد که به ‌آن خواهیم پرداخت. او می‌نویسد؛

واژه‌ی اوستائی saða که اسم و مؤنث است، به معنای ظهور، آشکارائی و پیدائی  است. این واژه از ریشه‌ی sand به معنای به نظر رسیدن ، مشتق گشته است. به یقین، در کنار واژه‌ی مؤنث - saða* هم می‌توانسته است وجود داشته باشد. در زبان‌های ایرانی میانه‌ی غربی علاقه‌ی بسیاری وجوددارد که اسم و صفت را با افزودن پسوند ak- که خود بازمانده‌ی aka- در ایران باستان است، به کار برند. بدین ‌روی  واژه‌ی -saðoa*  در ایران باستان، می‌توانست saðak*  یا sadak* در فارسی میانه وجود یابد که تلفظ جدیدتر آن در فارسی میانه به صورت saðag* یا sadag* بوده  و همین دو تلفظ در فارسی به صورت سذه یا سده دیده می‌شود. وجود واژه‌ی معرب سذق در عربی و ترکیب‌های برسذق و نوسذق که نام پنجمین روز بهمن است و در ‌آن روز به استقبال جشن سده می‌روند، حدس مارا در باره‌ی واژه‌ی  saðag* یا sadag* تأیید می‌کند و می‌رساند که چنین واژه‌هائی در زبان‌های ایرانی میانه غربی وجود داشته است.

این بخش از نوشته‌ی بهار بسیار درست است.  و سذوق معرب واژه‌ی سده‌اک است . ولی شگفتی در این است که او این بررسی را در اینجا نیمه‌کاره رها می‌کند و گوئی این بخش را برای اثبات این نگرش ‌نوشته است که جشن سده چون چهل روز پس از شب یلداست پس جشن چهل روزه‌گی میترا ست  که البته  ازمتن فوق نمی‌توان به چنین برآیندی رسید. همچنین تنها دلیل دیگر او که  «در تقریبا همه‌ی استان‌های‌ کشور و سرزمین‌های ایرانی‌نشین دهم و چهلم کودک را جشن می‌گیرند» نمی‌تواند دلیل محکمی برای این انگار باشد و چهلم میترا پیوندی با میانای واژه‌ی سده ندارد. 

همان‌گونه که در آغاز نوشتیم جشن سده می‌باید به ‌گونه‌ئی جشن برای سپاس‌گذاری از برداشت خرمن در پائیز بوده باشد و «ساده‌» به میانای «فراوانی» و «خرمن»  و «سبزی‌ها» به این گمانه ارزش می‌نهند.  از سوئی دیگر این را نیز می‌دانیم که در نبردهای پارت‌های میترا باور با رم سربازان و لژیونرهای آن کشور با آئین میترا آشنائی یافتند و به‌زودی آئین میترا  و نیایشگاه‌های  میترائی در سراسر ‌‌آن امپراتوری گسترده شد. از این‌رو اگر جشن سده  یک جشن میترائی سپاس‌گذاری بود می‌باید جشنی همانند آن را در رم نیز می‌دیدیم ، و گرچه با پدیداری مسیحیت بسیاری از ‌دهنادهای میترائی سرکوب و نیایشگاه‌های  آنها  ویران شد   ولی کاوش‌های باستان‌شناسی  بسیاری از ‌آن نیایش‌گاه‌ها را در زیر ساختمان کلیساهای مسیحی یافته‌اند.  همچنین می‌توان از متون کلیسائی در سرکوبی میتراباوری از پاره‌هائی درباره‌ی دهنادهای ‌آن آئین آگاهی یافت. از کنارهم نهادن این پاره‌ها چنان که خواهیم دید روز سنت والنتاین و ضیافت سنت والنتاین  The Feast of Saint Valentine, می‌باید همان جشن سده‌ی میترا باوران  یا جشن سپاس‌گذاری برداشت خرمن باشد . 

روز سینت والنتاین را در سده‌ي پنجم میلادی پاپ گلاسیوس یکم Pope Gelasius I  به آوند روز شهدای مسیحی جایگزین جشن میترائی لوپرکالیا Lupercalia نمود. والنتاین یک مسیحی زندانی بود که در سده‌ی چهارم میلادی به فرمان  امپراتور کلادیوس اعدام شده بود و ادعا می‌شد که او در زندان بینائی دختر نابینای زندانبان را  بازگردانده بود. جشن  لوپرکالیا  در رم بی‌گمان جشنی میترائی بود زیرا با همه‌ی این‌که کوشش ‌شده است که همه‌ی گواهه‌های ‌آن را نابود کنند از نوشته‌های در ستیزه با ‌آن می‌دانیم که این جشن مانند دهنادهای دیگر میترا باوران به هنگام جشن سده در یک غار برگذار می‌شده  و دو بز در آن ضیافت قربانی ‌می‌شده‌اند. در  پساتر  این جشن را از ‌آن فاوناس Faunus ایزد درخت‌زار و کشت‌زار  و دشت‌ها می‌دانستند که رمه‌ها و گله ‌ها را بارور می‌ساخت. از سوئی دیگر برخی  ‌آنرا با جشن ساتورنالیا Saturnalia درهم‌آمیخته‌اند. بااین همه ساتورن خود ایزد کیوان میترائیان بود که همان زروان خداوند زمان بی‌کرانه بود که در  یونان کرونوس Kronos خوانده  می‌شد که همان  Cronus لاتین است. جشن ساتورنالیا با جشن یلدا همزمان بوده‌است. 

  برخی از پژوهش‌گران برآن هستند که پاپ گلاسیوس جشن لوپرکالیا را جایگزین جشن میهمانی پاک‌سازی  دوشیزه the Feast of the Purification of the Virgin (=Candlemas) که همان مریم  مادر عیسی مسیح است نمود . که دراینجا هم پاک‌سازی  بایکی از میاناهای  واژه سده  هم‌ساز است. ولی چون جشن سینت والنتاین با مهر و دوستی در پیوند است بی‌گمان با جشنی میترائی  سازگارتر می‌باشد. 

.









کیهان‌شناختی میترائی

می‌باید گفته شود که همانند نگاره‌ی بالا بسیاری از تندیس‌های یشتن گائوش  میترا   (قربانی کردن گاو) tauroctony  درون چرخ‌ فلک  با نشان‌های مینوی اختران Signs of Zodiac   نمایش داده‌شده‌اند و این بهترین گواه درباره‌ی پیوند آئین میترا با اختر‌شناختی است. در این چرخ فلک نشان‌های گروه اخترانی مانند   گاو  Taurus، سگ  Canis Minor، مار  Hydra، کلاغ Corvus، و عقرب  Scorpio رادید. پروفیری Porphyry خردورز یونانی می‌نویسد که غارهای میترائی  نمادی از کیهان بود. او می‌نویسد،  بنابراین ایرانیان نیز که به گونه‌ئی شناختیک به پائین‌آئی روان در سپهرهای زیر ماه و بازگشت آن از آنجا باوردارند،  دهناد گزینش آغازگر (یا پذیرفتن کسی برای آغاز پیروی از آئین‌های آشاوان رازهای پنهان) در جائیی آغاز می‌کنند که آن را غار می‌نامند.  پروفیری مانند همه‌ی یونانیان نمی‌دانست که ذرتشت ‌میتراباور نبود و آئین میتراباوران را  به چالش کشیده بود. او از گفته‌ی اوبولوس گواه می‌آورد، که زرتشت نخستین کس بود که در کوه‌های ایران، غاری را به نیایش میترا برگزید و آنرا آشاوان خواند. به نوشته‌ی او در چرخه‌ی فلک نقطه  یکسانه‌گی بهاری که همان نوروز است، به آوند پایگاهی  درخور به میترا ویژه شده است. او می‌نویسد‌: میترا   از این نگاه شمشیر ‌ Aries را که نشان رزمی است بردوش می‌کشد. آریس همان گروه اختران گوسفند (برج حمل)  در چرخ فلک است. نگاه‌بانی این گروه از اختران  در گمارش ایزد Ares  یا همان مارس است که  در فرهنگ میترائی پارسی همان   بهرام است که با شمشیر خود  از گوسفند پاسداری می‌نماید. پروفیری می‌نویسد. او به همین سان گاو ورزا Taurus  را که نشانه ناهید یا Venus است را  حمل می‌کند. زیرا میترا و همچنین گاو ورزا، آفریدگار Demiurgus  و خداوندگار دودمان است . در کتاب میترائی بن‌دهش نیز از بودن خورشید در خانه‌ی گوسفند Aries  ژیواک به نشانه‌ی نوروز سخن رفته است. 

استوره‌ئی که علی بن حسین مسعودی، در باره ی «گاو و ماهی» گفته که به فرمان آفریدگار، زمین بر پشت گاو و گاو بر پشت ماهی و ماهی بر آب جاگرفته است و پی در پیئی شب و روز و شب و موسم‌های  سال از جنبش آن‌هاست به راستی به جای‌گاه نشان‌ها در چرخه‌ی ژیواک وابسته بوده است و از این روست که در شاهنامه می خوانیم‌:

ز زخم سمش گاوماهی ستوه
به جستن چو برق و به هیکل چو کوه

و یا 

زمین هفت کشور به شاهی توراست
سر ‌ماه تا پشت ماهی توراست
همه بندگانیم و شاهی توراست
ز برج بره تا به ماهی توراست

همانگون که می‌دانیم  زمین روزی یک بار به گرد میله‌ی کانونی  خود می‌چرخد، که  چنین انگار می‌شود که این میله  از  مرکز زمین و قطب شمال  و قطب جنوب می‌گذرد. زمین همچنین سالی یک بار به گرد خورشید می‌چرخد. اگر چه کیهان‌شناختی میترایی بر پایه ی «زمین‌ کانونی» Geocentric ست که بر این انگار بود که زمین در هسته‌ی کانونی جهان جای دارد و همه ی اختران چرخ فلک به‌گرد زمین می‌چرخند. در این کیهان‌شناختی، خود کیهان همچون گنبدی بزرگ انگار می‌شد که اختران، در ریخت‌های مینوی جاندارانی مانند گاو و گوسفند  و شیر و ماهی و کژدم و خرچنگ و غیره   برروی آن چیدمان شده‌اند و اختر‌شناسان بر این باور بودند که این گنبد آسمان روزی یک بار  به گرد میله‌ی شمالی جنوبی زمین می‌چرخد و چنین بود که خورشید برروی گنبد از خاورسر می‌زد و در باختر فرومی‌شد.


کیهان‌شناختی میترائی

مغان اخترشناس میترائی براین  باور بودند که افزون بر گردش هر روزه‌ی  گنبد ‌آسمان یا چرخ  فلک که خورشید را به همراه خود می‌برد، خورشید خودش نیز  در آسمانی پائینتر از آسمان‌های اختران دیگر با سرعتی آهسته‌تر به گرد زمین می‌چرخید .  ریخت‌های دوازده‌گانه ‌ گروه‌های اختران یا چهرهای جانداران مینو‌ئی ، در پس‌زمینه‌ی گردش خورشید به ردیابی راه‌گذار خورشید یاری می‌نمودند.   گذارگاه این چرخه که یک‌سال به درازا می‌کشید  در پارسی کهن جیواکا Jivaka که در سانسکریت نیز  جیواکا जीवक به میانای «جانداران» بود که  از جیواثا जीवथ به میانای جان و زندگی شاخه زده بود. این واژه در پارسی‌میانه  «ژیواک» jhiwak شده بود که در یونانی زویدیاکوس ζῳδιακός  شد. ودر لاتین زودیاکوس zodiacus و اینک در انگلیس زودیاک  zodiac و در فرانسه  zodiaque است.   




خورشید در ایستگاه فلکی گوسفند (برج حمل)

برای میتراباوران  دونقطه‌ی برخورد گِرده‌ی استوای مینوئی که ادامه‌ی‌ گِرده‌ استوای زمینی  بود و چرخه‌ی ژیواک که ‌گرده‌ی گردش خورشید به‌گرد زمین بود از ارجمندی بسیار برخوردار بود زیرا یکی از این دو نقطه یکسانگی نوروز بهاری بود و ‌آن دیگری روز نخست پائیز ‌آغاز ماه میترا یا مهرماه بود. همانگونه که از نوشته‌ی پروفیری در  بالا دیدیم  پلاتون (افلاتون) بسیاری از باورهای میترائی را پذیرفته بود و او دریکی از گفتمان‌های خود به تیمائوس گفته بود که هنگامی‌که آفریدگار جهان را می آفرید ‌آنرا همانند نشان ضربدر یا  X آفرید که یکی از راستاهای ‌آن نماد چرخه استوائی مینوی بود و دیگری نماد چرخه‌ی‌ژیواک. و این نشان X در تندیس‌های زروان  میترائی که همان کیوان ایزد زمان یا کرونوس است به آشکار  برروی کره‌ئی که زیر پای زوروان ست پیداست.



تندیس زروان ایستاده بر گوی کیهان و نشان X نماد برخوردچرخه‌‌ی استوای کیهانی و چرخه ژیواک (زودیاک) 


همان‌گونه که از گفت‌وگوی پلاتون‌(افلاتون) با تیمائوس بر‌می‌آید میتراباوران براین باور بودند که یک «گاهاد میترائی» هنگامی‌است که  همه‌ی اختران ‌آسمانی به جایگاه پیشین خویش باز می‌گردند این گاهاد در اختر شناسی امروز «سال پلاتونی‌»  Platonic Year خوانده می‌شود.  «گاهاد میترائی» از پس‌گرد‌ میله‌ی کانونی زمین  The precession of the Earth’s axis پدیدار می‌شود. این پس‌گرد از تکان‌ها‌ی تلوتلوئی بهنگام چرخیدن میله‌ی کانونی زمین برمی‌خیزد که گرایش میله کانونی را به‌ سوی گروه‌های اختران ژیواک به آهستگی دگرگون می‌نماید. برای نمون نقطه برخورد دویکسانگی  از نشان گوسفند در ژیواک به نشان گاو  می‌افتد. در اخترشناسی  امروز  این جابه‌جائی را «پس‌گردی یکسانگی‌ها»   the Precession of the Equinoxes نامیده‌اند. 

در اینک ، این پسگرد سالانه  نزدیک به ۵۰/۳ آن (ثانیه) کمان در سال یا یک رژه (درجه) در هر ۷۱/۶ سال است (یک گرده ۳۶۰ رژه  و هر رژه ۶۰ آن است). این روندی آهسته است که رفته رفته انباشته می‌شود تا یک «گاهاد میترائی»  یا «سال پلاتونی» که ۲۵۷۷۲  سال  به درازا می‌کشد را پدید ‌آورد. چنین است که جای‌گاه قطب‌های مینوئی جنوب و شمال به سان گِرده‌ئی در برابر پس‌زمینه‌ی ستارگان  می‌چرخد و هر ۲۵۷۷۲ سال یک چرخه را  به پایان می‌رساند. پس، اگرچه امروزه ستاره‌ی قطبی  در نزدیکی  در قطب شمال  مینوی  دیده می‌شود، این  جایگاه در درازای زمان جابه‌جا می‌شود و اخترانی دیگر  "ستاره شمالی" خواهندشد.  از سو‌ئی دیگر جایگاه زمین در چرخه‌ی خود به دور خورشید در هنگام یک‌سانگی،  یا دیگر زمان‌های موسمی به آرامی دگرگون می شود. همانگونه که جشن سده‌ی پائیزی در چهارهزار  سال پیش از میلاد مسیح اینک به زمستان افتاده است.امروز نوروز یا یکسانگی بهاری در نشان ژیواک ماهی  Pisces است، اما چند سده‌ی دیگر به نشان  اویار (برج‌دلو) Aquarius  خواهد شد . به هنگام پادشاهی  هخامنشیان گاهاد یکسانگی  بهاری یا نوروز  هنوز در نشان ژیواک گاوبرزا  Taurus بود  و پس از آفند اسکندر بود که نوروز میترائی به نشان  گوسفند  (برج حمل) Aries افتاد. واز اینروست که جشن سده در ‌آن هنگام به پائیز ‌وفصل خرمن می‌افتاد.

هیپاراخوس Ἵππαρχος اخترشناس یونانی تندی پسگرد یکسانگی را نزدیک به یک رژه در هر سده برآورد نموده بود.  او می‌نویسد که یک‌سانگی را  د‌ر آغاز نشانه‌های ژیواک  گوسفند ‌Aries  و ترازو  Libra  در رژه‌ی صفر می‌نهد. اگرچه امروز ما می‌دانیم که یکسانگی بهاری در روزگار پادشاهی پارت‌ها در سده‌ی یکم میلادی ازنشان گوسفند به نشان ماهی ‌ ‌Pisces f  به پس رفت ولی اخترشناسان یونانی آن‌روزگار بر این باور بودند که یکسانگی بهاری  در رژه هشت نشان گوسفند است و از این‌رو باید بر این باور می‌بودند که بر پایه‌ی سرعت برآورد شده‌ی هیپاخاروس برای  پسگرد هنوز ۸ سده به پایان گاهاد گوسفند باقی ست. 


اخترشناختی میتراباوران  در نوشته‌های ساسانی


 در روزگار باستان غربی‌ها «میتراباوری»  را ‌«رازهای میترا»   μυστήρια του μίθρα --  یا به لاتین Mysteria Mithrae می‌خواندند.  در مهر یشت یکی از بلندترین یشت‌های اوستا ایزد ورهران (بهرام) ، گرازی با دندان‌های آهنین و هزار چشم و هزار گوش، که نماد پیروزی است در پیشاپیش اَراده‌ی چهار اسبه‌ی میترا می‌دود تا ازاو پاس بدارد. هرودوتوس در سده‌ی ‌پنجم پیش از میلاد بر‌آن بود که ایرانی‌ها زئوس را میترا می‌نامند و در پیشگاه ماه و خورشید  به یشتن (قربانی‌کردن می‌پردازند) پلوتارخ در سده‌ی دوم میلادی از  تئوپومپوس  Θεόπομπος در سده‌ی چهارم پیش از میلاد گواه می‌آورد که در چرخه‌ی سه هزارساله میترائی هرکدام از‌آن دو ایزد هرمزد (اهورامزدا)  و اهرمن یا فرمانروا و یا در زندان خواهند بود و در چرخه‌ی سه‌هزارساله‌ی دیگر نبرد و رزم در میان‌شان  برخواهد خاست و سپس دوزخ ار میان خواهد رفت و مردمان در‌آرامش خواهند زیست .  

داریوش شاه پس از گرایش پدر و مادرش به ‌آئین ذرتشت  در رویارو‌ئی با بردیا‌شاه  که پس از کشته شدن برادرش کامبیز شاه در مصر به پادشاهی رسیده بود ، به پاخاست، و همان‌گونه که درسنگ‌نبشته‌هایش نوشته ‌دین ذرتشت را آئین دهنادین ایران خواند و  ‌دین میتراباوران را ماننددیگر آئین‌ها سرکوب  نمود و چنین بود که ‌آئین میترائی  به درون غارها شد و پیران مغان ‌آموزش‌های خودرا به نمادین و رازگونه می‌آموزاندند و چنین شد که «رازهای میترائی» پدیدارشد. رازهائی که میتراباوران ایستگاه به ایستگاه در هفت ایستگاه میترائی با ‌آنها ‌آشنا می ‌شدند و در نمادهائی مانند هفت‌خوان رستم و هفت‌شهر عشق بازتاب داده ‌شده‌اند.

پس از ‌آفند اسکندر مقدونی به ایران و سوزاندن نسخه‌های اوستا بسیاری از ذرتشتیان نیز نوشته‌های دینی خودرا مانند میتراباوران در پستوها پنهان نمودند. تا که به سرانجام پارت‌‌های میتراباور به رویاروئی با جانشینان سلوکی اسکندر برخاستند  و پادشاهی دودمان ‌آرش‌آکیان  را برپاساختند.  به هنگام پادشاهی والاگاس یکم آرش‌آکیان (ولخش‌، به یونانی  ولُگاسیس Βολογάσης) او دستور به گرد‌آوری نوشته‌های دینی ایرانی داد و چنین بود که نوشته‌های میترا‌باوران و نوشته‌های اوستائی درهم‌آمیخت. پس از ‌آن که ارته‌‌شیر پاپکان که از موبدان ذرتشتی در استخر پارس ‌بود در رویارو‌ئی با ارته‌بان پنجم آرش‌آکیان  به‌پاخاست و دودمان ساسانی را برپانمود، او موبدانی مانند تنسر و کارتیر را به ویراستائی اوستا برگمارد تا ‌‌آن‌را از متن‌های میترائی‌ بپالایانند. اگرچه چون هفت خاندان بزرگ پارتی ایران از توانائی بسیار برخوردار بودند این موبدان تنها تا ‌آنجا که‌ می‌توانستند بسیاری از نوشته‌های میترا‌ئی را با آموزش‌های ذرتشتی سازگاری دادند. به هرروی کتاب‌هائی مانند دین‌کرت‌، زاداسپرم‌، مینوی‌خرد، و بن‌دهش  آگاهی‌های بسیاری از اخترشناختی میتراباوری را در بردارند. 


در بندهش اورمزد  دوازده گروه اختران چرخه‌ی ژیواک را آفریده است تا در نبرد با نیروهای اهرمن اورا یاری کنند. در نخست اورمزد و اهرمن از سینه‌ی  زوروان که خداوند زمان بی‌کرانه بود بیرون خزیدند.  در کتاب دانایان اسلام که پاسخ مغان میترائی به مسلمانان را دربر داشت  می‌خوانیم

 و اورمزد پادشاهی درازهنگام  گاهاد را که به اندازه دوازده هزار سال است بی‌آفرید و آشکار ساخت و سپهر مینوی  را  به آن بپیوست.

و از برای هر کدام از دوازده نشانه‌‌‌ی ژیواک (زودیاک) که به سپهر پیوسته‌اند هزار سال را برگمارد. در درازای سه‌هزار سال آفرینش مینوی برپاشد. و گاهاد گوسفند (برج حمل) Aries،  گاهاد گاو برزا (برج ثور) Taurus و گاهاد دوهمزاد (برج جوزا) Gemini هر کدام برای هزار سال برآن هنایش نهادند.

(...) در این سه هزار سال آفرینش ماتریک (مادی) به انجام رسید. فرمان جهان به گاهاد چنگار (برج سرطان) Cancer، گاهاد هژبر (برج‌ اسد) Leo و گاهاد دوشیزه (برج سنبله) Virgo رسید. در این مورد بسیار گفته شده است."

 در بن‌‌دهش نیز  می‌خوانیم که " به راستی همانا که زمان که پروردگار هنگام است، نخستین آفریده‌ئی است که او آفرید. زیرا پیش از آمیختن، بی کرانه بود، جاودانه‌ئی که اورمزد آن را کرانه‌بند آفرید." ‌و سپس به جایگاه اختران در خانه‌های ژیواک می‌پردازد.



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

در ریشه شناختی اسفند و سپندارمذگان و سپنج

درباره معنی و میانا

در باره‌ی ریشه‌یابی واژه‌های هستِـش و اگزیستنس