پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۲۳

تبارشناختی واژه‌ی آرتمیس

تصویر
  آرتمیس، نگاره‌ی دیواری در  استابیه Stabiae، (Museo Archeologico Nazionale di Napoli) موزه‌ی ملی باستان‌شناختی در ناپل آرتمیس یا آرتمیسیا همانگونه که هرودوتوس، تاریخ‌نویس یونانی‌، می‌نویسد درنبرد دریائی سالامیس، در پایان تابستان سال ۴۸۰  پیش از میلاد، دریاسالار ناوگان خشایارشاه بود.    و همچنین ‌آریستوفان در نمایشنامه‌اش به نام لیسیستراته Λυσιστράτη که در ۴۱۱ پیش از میلاد به نمایش درآمد از او به آزرم یادمی‌کند . همانگونه که بری استراوس Barry Strauss می‌نویسد؛ «شه‌بانوها در خاور نزدیک پدیده‌ئی ناشناخته نبودند، اما شه‌بانوهای رزم‌آور کم‌پیدایند. در ناوگان ایران در فالرون ‌Phaleron یکصدو پنجاه هزارتن  سپاهی بود و آرتمیسیا تنها زن  در آنجا بود. او نه تنها در ایران بی‌همتا بود  که  بل یکی از انگشت‌شمار دریاسالاران زن در درازای تاریخ است.»  ‌‌داریوش شاه هخامنش پس از درگذشت لیگدامیس Λύγδαμις ساتراپ هالی‌کارناسوس    Ἁλικαρνᾱσσός   در آناتولی دختر وی  آرتمیسیا Ἀρτεμισία را به جانشینی او برگزیده بود. هرودوتوس می‌نویسد‌:   هر چند من از دیگر فرماندهان خشایارشاه نام نمی‌برم چون ‌به ‌ آن نیازی نمی‌

Mean درباره‌ی میانا و معنی و

برخی واژه‌ی زشت و تهی از میانای «چم» را به جای واژه‌ی زیبای «میانا» به کار می‌گیرند که به زبان عرب «معنی» شده است.   در اوستا و  پهلوی این واژه «مَدیَه» به میانای «میان‌» بوده است و با «من» در اوستا به میانای «اندیشیدن» و «دوراندیشی» و ‌«پیش‌بینی» و «مَند» به میانای «به یادسپردن» خویشاونداست و «منیشن» و «منیتن» از‌آن شاخه زده است که در فارسی امروز ‌«منش» است. در سانسکریت این واژه «مِدهیه» मध्ये  و «مَدهیَه» मध्य  به میانای «میان»  و «مِدهیرا» मेधिर به میانای «هوشمندی» و «فرزانه‌گی»، و «مَنیسا» मनीषा   به میانای «اندیشه» و «فرزانه‌گی» و «منش»  از آن شاخه زده است .  در دیسه‌ی زبان‌های هند و اروپائی  PIE این واژه -medhyo* ست. در یونانی این واژه «مزوس»  μεσος به میانای «میان» و در لاتین  medius شده است و سپس medianus از آن شاخه زده و در فرانسه‌ی کهن meien و درانگلیسی mean  شده است. و البته میانای اندیشه و فرزانگی در دیسه‌زبان آلمانی menjojanan شده است که درزبان کهن ساکسونی menian و در زبان آلمانی کنونی meinen شده و در انگلیسی کهن mænan  و در انگلیسی میانه mēnen   و در انگلیسی کنونی mean شد

paradise در باره‌ی ریشه پردیس و

  پردیس در اوستا «پاَئیری دَئیزاَ» است که به‌زبان عرب فردوس شده است.  «پاَئیری» به میانای «باغ دیوارکشیده‌ در پیرامون» است و در فارسی امروز «پار» در «پارسال»  و «پیرار» در ‌«پیرارسال» و «پری»  در «پریروز»  و پیرامون از ‌آن شاخه زده‌اند.   در سانسکریت پارا पर  به میانای «بالاترین» و  پَراها पराह به میانای «فردا» و پاروت  بهपरुत् میانای « پارسال» پاراکینو ا पराचीनम् به میانای «پس از» و «بیشتر» با ان خویشاوند ست. در دیسه‌ی زبان‌های هندو اروپائی ‌‌per   به میانای  «پیش»  و «نزدیک»   و  «روبه‌رو» و ‌ «پیرامون» است . که در یونانی پِری περί  به میانای «به سوی» و پارا παρά به میانای ‌«پس از» و پریپو περίπου به میانای «نزدیک به» شده است. دَیزی  در پهلوی  و اوستا به میانای «دیواردار» است که در پارسی امروز «دژ»  و ‌‌«دیوار» از آن شاخه زده‌اند. در سانسکریت دِهاَ देह به میانای «پیکر» و «بدنه» و «ریخت» با ‌‌آن خویشاونداست. و در زبان دیسه‌ی هندو اروپائی PIE  به ریخت ذیغ یا دهیگ  dheigh  به میانای ‌«تنه دار» و «ریخت‌دار» درآمده است. و برای نمون در ایرلندی کهن ‌‌digen به همین میانا و در زبان گوتیک کهن

در باره‌ی شعار زن زندگی‌آزادی

  به راستی این شعار مسخره‌ی «زن، زندگی، آزادی» که این روزها گروهی آنرا طوطی وار و بدون اندیشیدن ‌ تکرار می‌کنند می‌باید خون هر فمینیست و هر ‌آزادی‌خواه را به جوش‌ بی‌آورد. فرانسوی در انقلابش فریاد می‌زد Liberté, Égalité, Fraternité «آزادی،برادری، برابری» و آمریکائی در اعلامیه استقلال‌اش Life, Liberty and the pursuit of Happiness. «زندگی، آزادی و پی‌گیری از شادمانی» را می‌خواست و روس‌ها در انقلاب‌شان فریاد می‌کشیدند власть Советам, земля крестьянам, мир народам, хлеб голодным «قدرت به شوراها، زمین به برزگران، صلح به مردم و نان به گرسنه‌گان» اما در شعار مسخره ما پیدانیست «زن» چه می‌کند؟ (خواهش می کنیم ، تقاضا می کنیم یا امر می‌دهیم به زن آزرم داشته باشید -- که برای همیشه زن را به جایگاه «ضعیفه» پائین می‌کشد) بی‌خود نیست که شروین حاجیپور در آن آهنگ روضه خوانی خود شعار «مرد، زندگی ، آبادی‌» را سر می‌دهد. که می‌گوید در این جامعه مردسالار این مردان هستند که به کار ‌آبادانی می‌پردازند و میهن را نگاه می‌دارند!! متاسفانه در همه جا راه‌پیمائی‌ها ونا‌‌آرامی‌های اخیر را با این شعار شن

درباره ی جشن سده و پیوند ‌آن با روز والنتاین

تصویر
  سینت والنتاین، سینت استفان و  سینت مکزیمیلان کار هانس بورگ‌مایر ۱۵۰۳ - موزه متروپولیتن نیویورک جشن سده  جشن سپاس‌گذاری  میتراباوران مهر‌آئین در پائیز گاهاد برزگاو (عصر ورزاگاو )  Age of Taurus  عصری که از ۴۵۰۰ سال تا ۲۱۵۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده است برپا می‌شد، و در این گاهاد  است که چنان‌که خواهیم دید خورشید در گذار خود در چرخه‌ی مینوی ژیواک ‌‌zodiac در پیشگاه گاوبرزا (برج ثور) با گِرده‌ی استوائی مینوئی در نقطه یک‌سانگی زمستانی برخورد می‌نمود.  و می‌دانیم که مغان میترائی اخترشناسانی ورزیده بودند  که  جشن‌های خودرا  بر پایه‌‌ی گردش زمین به گرد خورشید و در همان‌گاه با‌ آنچه که گذار خورشید در چرخه‌ی چرخ فلک  (دایرةالبروج)  Zodiac می‌ماند بهنگام می‌نمودند. و   می‌دانیم که ذرتشت در نزدیک ۳۵۰ سال پیش از  پایان گاهاد برزگاو پدیدار شد و  ویشتاسپ پدر داریوش شاه  هخامنش به دین او بگروید.  به اندوه دو فرهنگ نیرومند ایرانِ ذرتشتی و رمِ مسیحی جشن‌های میترائی را دگر ریختی بسیار دادند تا ‌که  در ایران آن‌ها را به جشن‌هائی ذرتشتی  و در رم  به جشن‌هائی مسیحی دگرگون نمایند چنین بود که شب یلدا و جش

در باره ی رگ و رج

 رگ و رگه هرازگاه به‌ جای رج و رجه به کار برده شده است واین شاید به گویش دهکده ‌ها وشهرک‌ها بستگی داشته باشد . ولی رگ و رج از دوریشه جدا هستند زیرا رگ و رگه از اندام‌های خون‌رسانی در پیکرند ولی رج درفارسی کهن «رژ» است که در اوستا «رژیه‌تی»  ست  که با «رَژی»  राजि در سانسکریت به میانای صف و راستا و خط و رده هم‌ریشه ست و هنوز در واژه‌ی «رژه» سربازان به جامانده است . اما تبارشناسی این واژه بسیار کشاینده است چون در دیسه‌ی هندو اروپائی PEI «رژ» به لاتین اندرشده و regimen به میانای وندیداد وقانون و از آنجا به فرانسه وانگلیس رفته ورژیم regimen و regime را ساخته. و برجسته این‌که واژه پادشاه وملکه در لاتین regis و Regina و واژه‌های وابسته مانند regal, regent , region regular, reign  نیز از ‌«رژ» شاخه زده‌اند