پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۲۴

در باره ریشه‌شناختی «شاه‌نامه» و شاه و میانای آنها

تصویر
  بسیاری بر این انگارند که «شاه‌نامه‌» به میانای «نامه شاهان» است زیرا که در آن از بر تخت نشستن پادشاهان سخن رفته است و فراموش می کنند که بسیاری از پهلوانان و بزرگان  کلیدی شاهنامه همچون کاوه و رستم و سهراب و سیاوش پادشاه نبوده‌اند.  باید دانست که پیش‌وند «شاه» در واژه‌هائی مانند «شاه‌نامه»، «شاه‌کار»، «شاهٰ‌راه»، «شاه‌توت» و «شاه رود»  به میانای  بزرگ و ارجمند و‌مهین‌  و برتر و آشاوان است.    واژه ‌«کی»  که با «کائوی»  𐬐𐬀𐬎𐬎𐬌 در اوستا و «کاوی»  कवि در سانسکریت و کُنیگ König  درآلمانی و king  در انگلیسی از یک شاخه‌اند به میانای پادشاه ست؛ مانند کی‌کاوس(در اوستا: «کَائوی‌ اوسان» 𐬐𐬀𐬎𐬎𐬌 𐬎𐬯𐬀𐬥  پسر «کائوی‌ اَپیوِه»)، کی‌خسرو (در اوستا:   «کَائوی‌ هوُسْرَوَه»  𐬐𐬀𐬎𐬎𐬌 𐬵𐬀𐬊𐬯𐬭𐬀𐬎𐬎𐬀𐬢𐬵𐬀) ، ‌کی‌قباد (در اوستا : « کَائوی‌ کَوات » 𐬐𐬀𐬎𐬎𐬌 𐬐𐬀𐬎𐬎𐬁𐬙𐬀) .   پس «کی شاه» یه میانای  «شاه بزرگ» است. برای نمون فردوسی می‌گوید: سپه کرد و نزدیک او راه جست  همی تخت و دیهیم «کی شاه» جست .  ویا برفتند با سوکواری و درد  ز درگاه «کی شاه» برخاست گرد. پس شاه‌نامه به میانای «نامه‌ی ار

ریشه‌شناختی «روز» و «روزمره» و «روزمره‌گی»

تصویر
« روز» در پارسی باستان «رَئوچَه» 𐎼𐎢𐎨 و در اوستا « رَئوکَه» 𐬭𐬀𐬊𐬗𐬀𐬵‎ بوده که در پارسی میانه «روز»  𐭩𐭥𐭬‎ شده بود. این واژه با «روکی» रोचि و «روکِیت»‌ रोचते در سانسکریت  به میانای درخشان  و رخشنده و روشن خویشاوند است . که  در زبان لاتین «رادیوس» radius  به میانای پرتو روشنائی  و پره‌های درونی چرخ  شده ست .  این واژه از لاتین به فرانسه کهن به ریخت «رِی» rai   و به انگلیسی به  ریخت ray و در اسپانیولی به ریخت «رایو» rayo به میانای پرتو خورشید در آمده است.  واژه «روزمره» با پسوند «مره» به‌میانای «هرروزه» و «همه آنچه که روزانه به پیاپی روی می‌دهد»  و«آنچه که روزها را می‌کـُشد» است. این پس‌وند از «مَر»  𐬨𐬁𐬭 در زبان پهلوی به میانای مرگ شاخه زده است که با واژه‌ی «مارَ» मार در سانسکریت به میانای کشتن و مردن هم‌ریشه است. این واژه درلاتین mors و mortem به میانای مرگ‌ است. که در فرانسه کهن و در انگلیسی میانه به ریخت mort به میانای مرگ درآمده‌است. این واژه همچنین با mar درانگلیس به میانای از ریخت آفتاده و آسیب دیده هم‌شاخه است. در پارسی امروزبا واژه‌ی «روزمره» و پسوند «گی» که آنر

ریشه ‌شناختی واژه‌های مـَتر و مـَتریال و پیوند آنها با واژه‌های متار و متارال در زبان پارسی

تصویر
  مـَترmatter به میانای «ماده» ومـَتریال material  به میانای «مادی»   در خردورزی  و دانش و دادوری کاربردهای بسیار‌دارند و از این‌رو باهوده‌است که در‌باره‌ی برگردان آنها به پارسی اندیشیده شود به‌ویژه از این رو که واژه‌ی «مادی» در زبان پارسی امروز‌تا اندازه‌ زیادی با دارائی و پول پیوند‌ یافته‌است. برای نمون هنگامی‌که از زیان‌های مادی  و یا  بهبود اوضاع مادی کشور سخن‌می‌رود و یا گفته می‌شود  فلانی از لحاظ مادی وضعش خوب‌است.  این دو واژه  از واژه‌ی «مادر» درزبان‌های هند واروپائی شاخه زده‌‌اند.  مادردرزبان‌ پهلوی  و اوستا «مـَتـِر» 𐬨𐬀𐬙𐬆𐬭 و در پارسی میانه «مـَذِر» 𐬨𐬀𐬜𐬆𐬭 در‌سانسکریت  «ماتا»  माता  یا «مآتری» मातृ   است. در یونان باستان «مِتِر»  μήτηρ ودر زبان کنونی یونان «میتـِه‌را»  μητέρα و در زبان لاتین «ماتر» māter درآلمانی کهن «موتر»  muoter و در آلمانی کنونی ماوترMutter ودر انگلیسی کهن مـُدُر modor و در انگلیسی میانه مُدِر «moder»  و در انگلیسی امروز «مُذِر» mother شده‌است. در زبان لاتین برای برگردان وازه‌ی یونانی «ایلی»  ὕλη به میانای چوب و ماده   واژه‌ی «ماتریا»  materia به

در باره ریشه‌ی واژه‌‌های «دکتر» و «دکترین» و «داکومنت» در زبان پارسی

تصویر
  واژه  دکتر doctor  در لاتین کهن به میانای آموزگاربوده که از واژه‌ی docere  به میانای نشان‌دادن و آموزش و آگاهندن شاخه زده و به فرانسه کهن در ریخت doctour اندر شده و در نزدیکی‌های سال ۱۳۰۰ میلادی در آن ریخت به زبان انگلیسی به میانای پدر‌کلیسا  یا کشیش اندرآمده ست.   دکتر  از واژه‌ی پهلوی کهن «دستوَر» (dastwar)  𐬛𐬀𐬯𐬝 𐬬 𐬭   به میانای «راه‌کار» و «نگرش»  شاخه زده ست. که در زبان یونانی دوکیون  δοκειν به میانای پدیدار‌شدن  و اندیشیدن با آن خویشاونداست. واژه لاتین  documentum که در فرانسه کهن  document و سپس در انگلیسی  به میانای گواهه و دستورکاراز آن شاخه زده.    در پارسی میانه  دستور(dastoor)  𐬛𐬀𐬯𐬝𐬋𐬭  که میانای آموزگار و پیشوای آئین ذرتشت شد، و  مسیحیان نستوری در روزگار پادشاهی شاپور ساسانی این واژه را برای آموزگاران دینی خود به کار گرفتند.    و در پارسی امروز  دستور به میانای فرمان، و رای‌زن و راه‌چاره  برجا مانده‌ست. برای نمون  مولوی در داستان موسی و شبان  دستور را به میانای راه کار به‌کار می‌گیرد: عاقبت دریافت او را و بدید      /        گفت مژده ده که دستوری رسید فردوسی  در

درباره معنی و میانا

تصویر
  دیده‌ام که برخی به‌جای  واژه «معنی»  برگردان پارسی «چم» را به کار می‌برند. چم به میانای «معنی» نیست.  معنا در هسته‌ و نهاد یک وآژه  می‌باید نشانه گر و پاسدار و نگاهدار دریافت چیستی آن واژه باشد.  چم به میانای «پوسته» و «جامه‌» است  مانند  چمدان ‌(جامه‌دان) و چمن  (پوشش سبززمین)و چمیدن ( به میانای خرامان رفتن و جامه‌ خود را  به رخ‌دیگران کشیدن) این که  خلف تبریزی در برهان‌قاطع چم را به میانای خودنمائی و تفاخر گرفته‌ هم از این‌رو بوده که مردمان همیشه با جامه خود خودنمائی نموده‌اند.و محمد پادشاه در فرهنگ آنندراج  خود چم را به میانه ثفل یا تفاله انگور گرفته  که همان پوسته‌‌ی انگورست. پس چم تنها رویه آشکار یک پدیده آست و نه خودی در خود آن ویا هسته‌کانونی چیستی آن واژه. در زبان دیسه هند و اروپائی مِد med  به میانه‌ی  داوری و واکنشی به اندازه است و با اندیشه و اندازوائی و خرد در پیوند‌است.  درزبان پهلوی مِیذیا 𐬨𐬆𐬫𐬜𐬪𐬁  و در اوستا مَدهیا  𐬨𐬀𐬜𐬌𐬁 و مَیذهیَانَ 𐬨𐬀𐬌𐬜𐬌𐬌𐬁𐬥𐬀‎  به میانای «میان» و «میانه‌»  و مزدا  𐬨𐬀𐬰𐬛𐬁‎ به میانای «فرزانه» اند،   ر  اوستا  «وی-مَد» 𐬬𐬍-𐬨𐬀𐬛