درباره معنی و میانا
دیدهام که برخی بهجای واژه «معنی» برگردان پارسی «چم» را به کار میبرند. چم به میانای «معنی» نیست. معنا در هسته و نهاد یک وآژه میباید نشانه گر و پاسدار و نگاهدار دریافت چیستی آن واژه باشد.
چم به میانای «پوسته» و «جامه» است مانند چمدان (جامهدان) و چمن (پوشش سبززمین)و چمیدن ( به میانای خرامان رفتن و جامه خود را به رخدیگران کشیدن) این که خلف تبریزی در برهانقاطع چم را به میانای خودنمائی و تفاخر گرفته هم از اینرو بوده که مردمان همیشه با جامه خود خودنمائی نمودهاند.و محمد پادشاه در فرهنگ آنندراج خود چم را به میانه ثفل یا تفاله انگور گرفته که همان پوستهی انگورست. پس چم تنها رویه آشکار یک پدیده آست و نه خودی در خود آن ویا هستهکانونی چیستی آن واژه.
میانای دیگر «چم » درزبان پارسی چشم است .
از که آمختی نهادن شعرها ای شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
.عسجدی (از فرهنگ اسدی )
عالم دیگر است عالمشان.نیست فرقی ز نور تا چمشان
.سنائی (از انجمن آرا)
در زبان گیلکی چوماست . مانند چومسو به میانای نورچشم.
در زبان دیسه هند و اروپائی مِد med به میانهی داوری و واکنشی به اندازه است و با اندیشه و اندازوائی و خرد در پیونداست. درزبان پهلوی مِیذیا 𐬨𐬆𐬫𐬜𐬪𐬁 و در اوستا مَدهیا 𐬨𐬀𐬜𐬌𐬁 و مَیذهیَانَ 𐬨𐬀𐬌𐬜𐬌𐬌𐬁𐬥𐬀 به میانای «میان» و «میانه» و مزدا 𐬨𐬀𐬰𐬛𐬁 به میانای «فرزانه» اند، ر اوستا «وی-مَد» 𐬬𐬍-𐬨𐬀𐬛 به میانای «به اندازهگرفتن» است. ودر سانسکریت مَتی मति به میانای اندیشیدن و داوری و دریافت و باورو نگرش و هوش که با مِدومای μέδομαι در یونانی به میانای «اندیشیدن» و «نگران بودن» و مدئون μεδέων به میانای «پاسدار» و «نگهدار» خویشاوند است.
درسانسکریت مَذهیا मध्य به میانای «میان» و مذهیرا मेधिर به میانای «فرزانه» و در یونانی مِزوس μέσος به میانای «میان» و «میانگین» که در زبان لاتین medius است که مدیاتوس mediatus به میانای «میانجیگری» و medianus و medium به میانای «درمیانه» و modus به میانای «اندازه» و meditari به میانای «به ژرفا اندیشیدن» از آن شاخه زدهاند . در انگلیسی کهن میان و میانه midd و در انگلیسی امروز middle و median شده ست و مدییت mediate به میانای «میانجیگری» و در پارسی امروز «میدان» از شاخههای آنست.در انگلیسی کهن mænan به میانای «نشاندادن» . «برسر کاری بودن» . «رسانیدن» و در انگلیسی امروز mean به میانای «معنی» و «میانگین» و در آلمانی meinen به میانای «اندیشیدن» و«انگارنمودن» است.
پس برای دریافت معنای یک واژه نیاز داریم به «اندیشیدن» به «میانگین» چیستیهای پدیدار در یک پدیده و «نشان دادن» آن و «رسانیدن» میانگین آن به همگان. به سخنی دیگر معنای یک واژه «میانجی» میان چیستی یک واژه و دریافت همگان ازآن چیستیست. و این همه در واژههای «میانا»، «میاناد» یا «میداد» برای برگردان معنی پدیدارمیشود .
نظرات
ارسال یک نظر