پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۲۳

در باره ریشه شناختی واژه‌های ویدا و هویدا

تصویر
    دوستی در فیس‌بوک نوشته است :  ویدا = کمیاب و نایاب. این برداشت نادرست شاید از برهان قاطع، ‌گرفته‌شده‌است؛ واژه‌نامه‌ئی که در سال ۱۰۳۰ خورشیدی به دست محمدحسین بن خلف تبریزی (شناسیده به برهان) در حیدرآباد، هندوستان به نام سلطان عبدالله قطب‌شاه، پادشاه شیعی‌مذهبِ دکن، نوشته شده‌ ودر‌آن میانای «ویدا» را «گـُم» داده ست. در واژه‌نامه‌ی آنندراج که در سال ۱۲۶۷ خورشیدی محمد پادشاه شناسیده به «شاد»، فرزند غلام محیی‌الدین، میرمنشی مهاراجه میرزا آنند گجپتی راج‌منه سلطان بهادر، راجه‌ی ایالت ویجی‌نگر از ایالات دکن هندوستان، گردآوری کرده‌است نیز میانای این واژه «گـُم‌شده» آورده‌شده است. در لُغَتِ فُرْسْ یا فرهنگ اسدی که اسدی طوسی به درخواست اردشیر بن دیلمسپار قطبی نجمی سروده سرا در سده‌ی پنجم خورشیدی فراهم آورده، نیز میانای این واژه «گـُم‌شده» داده شده است. تنها در واژه‌نامه دهخداست که به درستی به میانای آن «پیدا و هویدا» داده شده است. با این همه به گمان من یک کمبود بنیانی این فرهنگ‌ها برخاسته از این است که نویسندگان با در دید داشتن کاربرد واژه‌ها در سروده‌ها و نوشته‌های گوناگون کوشیده‌ا

در باره‌ی ریشه‌یابی واژه‌های هستِـش و اگزیستنس

تصویر
  دراین روزها در یکی از پیام های فیس بوکی با شگفتی دیدم که نمایش‌نامه‌ئی به نام «اگزیستنس» به تماشا  گذاشته شده است.  شگفتی از این رو که برای من آشکار نبود که چرا نویسنده این واژه ناآشنا در زبان پارسی  را به کار گرفته است. آیا می‌خواسته وانمود کند که نمایشنامه‌اش فلسفی است؟ یا که می‌خواسته ادای مدرن بودن در بیاورد‌؟ به هر روی این گزینش بسیار دژم‌انگیز و نژند‌بارست. و بیش از هر چیز نشان از بی‌فرهنگی ست. زیرا همانگونه که خواهیم دید که این واژه از زبان پارسی‌پهلوی و سانسکریت ریشه گرفته و هنوز شاخه‌های‌‌آن را در پارسی امروز می‌توان یافت. پس در نخست  برای دریافت میانای فلسفی Existence باهوده است که به ریشه‌شناختی این واژه نگاه‌کنیم  و پیوند آنرا با زبان پارسی  امروز در دید بی‌آوریم. واژه Existence از واژه لاتین کهن  existentia/exsistentia ریشه‌زده که در لاتین نو به existere/exsistere به میانای «ایستاده در رو‌به‌رو»، «برون آمده»، «پدیدارشده»، «آشکار»، «روشن‌شده»، «برخاسته»، «نمایان‌شده»، «فرآورده شده» و «به این ریخت درآمده» است. میانای دیگر آن «هستـِش» و «بودن» است که از دوبخش ex به میانای «

ریشه‌شناختی واژه بیمار

تصویر
  امروز در فیس‌بوک پستی دیدم که زیر آوند «بیماردر فرهنگ یونان باستان» می‌گفت‌ : «مار نماد و نشانه ای از سلامتی بود و بیمارستان جایی است که شخصی بدون مار (سلامتی) است ، و سر در داروخانه ها لوگویی هست که دور جام دارو یا پادزهری ماری پیچیده است .» این درست است که در افسانه‌های یونان تندیس‌های اسکلپیوس Ἀσκληπιός (ایزد پزشکی) با نشان لاتین «کادوسیوس» cādūceus (ساخته شده از دو مار پیچیده به گرد یک چوب‌دست. برگرفته از واژه‌ ی یونانی کروکیون   κηρύκειον به میانای چوب‌دست جارچیان ) و دخترش هیگیا ὑγίεια (ایزد تندرستی) که مار و کاسه‌ای در دست داشت، به آوند نمادهای پزشکی و سلامتی به کار برده شده اند. واین از این رو بوده است که مار در زندگی چندین بار پوست می‌اندازد که گوئی پیاپی جوان می‌شود و این انگار را برانگیخته که همیشه تندرست می‌ماند و هرگز نمی‌میرد. اما واژه بیمار از واژه «ویمار» 𐬬𐬪𐬨𐬁𐬭 در زبان پهلوی به میانای «بیم مرگ» شاخه زده است که از دو بخش «ویم» 𐬬𐬪𐬨 به میانای هراس و بیم و «مر» 𐬨𐬁𐬭 به میانای مرگ ساخته شده که در سانسکریت با «بهی‌مار» भीमर خویشاوند است