در باره‌ی پرسیدن و پرسش

 



دوستی برای من نوشته‌ی زیر را فرستاده و از من پرسیده است که برداشت من در باره‌ی آن چیست؟!


تذکرات یک ویراستار کهنه کار به مناسبت روز زبان مادری

دیدم یکی از فضلای معاصر در همین فیس بوک نظر داده بودند که سوال را پرسیدن غلط است و درست آن سوال کردن است یا فقط پرسیدن . 

عرض کنم که اما سوآل پرسیدن از اتفاق درست  است حتا اگرابوالحسن نجفی گفته باشد نه غلط است!!!

چرا؟ برای اینکه ملاک درستی یک واژه یا ترکیبی واژگانی ، یکی،  کاربست آن واژه یا ترکیب واژگانی در متون گذشته زبان است. ناصر خسرو می فرماید: 

چون زآنچه نداندش بپرسند سوآلی

 از هول شود زائل ازو حالش و هالش

حتا در این بیت حافظ می توان به جای " مشکلی دارم "  گذاشت  پرسشی دارم .....که اگرچه زیبایی شعر به هم می خورد اما همچنان فارسی درست است:   

مشکلی ( پرسشی ) دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس 

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟

پس سوآل پرسیدن چیزی خلاف طبیعت زبان فارسی نیست. 

ملاک دیگر کاربست واژه یا ترکیب واژگانی  در زبان امروز و بخصوص زبان گفتار امروز است.  در فارسی امروز راحت گفته می شود:

یه سوآل دارم می تونم از شما بپرسم؟

اما کمی غریب و خنده دار خواهد بود اگر بگوییم :

یه سوآل دارم می تونم از شما بکنم؟

 به باور من «سوال پرسیدن» و «سوال کردن» هر دو  گزینشی نادرست هستند. زیرا سوال واژه‌ئی عربی است و به کاربردن ‌آن هنگامی که واژه‌ی برابر  «پرسش» که در‌زبان پهلوی «پورسیشن» است  که  در سانسکریت «پرَشنا» प्रश्न به میانای «پرسش‌» و «دشواری» است که با واژه‌ی  «فرَشنا» frashna در اوستا به میانای «پرسش» از یک شاخه است. همچنین واژه‌های «پارچَتی» पृच्छति درسانسکریت و پَرِسَيتی peresaiti در اوستا به میانای «بازجوئی» و «جستار»  با ‌آن از یک شاخه‌اند و چنان‌که خواهیم دید می‌باید «خواهش» بشوند، «درخواست» بشوند، یا «در میان نهاده شوند».   ولی حتی در زبان کوچه برای کسانی که نمی‌توانند  پرسش را به جای سوال به‌کارگیرند  خنده‌آورست. چرا  که مرد کوچه نمی‌گوید: «از خودم سوال می‌پرسم!» اگر او نمی‌تواند بگوید‌؛ «از خودم می‌پرسم» می‌توان گمانه زد که به دست کم می‌گوید؛ «از خودم  سوال می‌کنم». من نمی ‌دانم این استاد دستور زبان کیست و در کدام دانشگاه درس می‌دهد، ولی به هر روی، گواه ‌آوردن یک بند از سروده‌ی ناصر خسرو در این باره ابلهانه است. چون ضرورت شعری  وزن و قافیه را نمی‌توان و نمی‌باید به  نوشته‌ها و گفتگوهای رسانه‌گری گسترده‌گی داد.

  اما از دید خردورزی زبان‌شناختی این پرسش نیاز به جستار و بیزشی ژرف‌تر در تبارشناختی تاریخی و فرهنگی «پرسش» دارد.  در زبان‌های هندو اروپائی «پرسش‌» همیشه  «کرده»‌، «گذاشته‌» و یا «خواهش» می‌شود. برای نمون در سانسکریت «پرِشناَ کَرُتی»  प्रश्नं करोति  به میانای «پرسش کردن» است,  و از این روست که فردوسی می‌گوید :

چنين داد پاسخ که پرسش مکن 

مگوي اين زمان هيچ با من سخن.

در زبان لاتین quaestionem به میانای  «پرسش» و «جستار» و «پژوهش» است.  پرسش در انگلیسی و فرانسه امروز ‌‌Question   است. در لاتین اینکه «آیا من می‌توانم پرسشی داشته باشم» بدین سان پرسیده می‌شود :

Possum rogare quaestionem?

انگلیسی می‌پرسد:

May I ask a question? 

فرانسوی می ‌پرسد:

Puis-je poser une question ? 

یا 

Puis-je demander une question?

 روس می‌پرسد (ماگوی زادات وُپروس):

Могу я задать вопрос?

و آلمانی می‌پرسد: 

Kann ich eine Frage stellen ?

پس همان‌گونه که می‌بینیم در این زبان‌های خویشاوند «پرسش»  یا «نهاده» می‌شود  یا ‌«درخواست» می‌شود.


 ‌برای دریافت بهتر باید در دید داشته باشیم که Question که  در بر گیر دو بخش ‌‌Que و stion- است. همان‌‌گونه که خواهیم دید این‌واژه برابر با ‌«که‌است؟» یا «چه است؟»  ست.  

Que    در زبان‌های دیسه هند و اروپائی PIE  همان  -kwo*   است که در اوستا «کوُ» است و در سانسکریت «کَه» कः که به میانای «چه چیز» و «چه کسی» است  که در فارسی امروز «که؟» و «چه؟» شده است. ‌با هوده ست که در اینجا بگوئیم که ‌«که است؟» به «کی‌ست» دگرگون شده.  در  زبان لاتین  quis/ quid به میانای «درباره ی چه؟» و «به چه اندازه؟» و «چرا؟» و« چه‌گونه؟» و qua به میانای «کجا» و «از چه راه؟» و qui/quae/quod به میانای «چه کسی؟» و «کدام؟» شده است. و درلاتین سده‌های میانه  questa به میانای «جستار» و «پژوهش» شده  که در فرانسه کهن queste   به میانای‌«کاوش» و «جستار» و «پژوهش‌» و به این میانا در ریخت quest  به زبان انگلیس درآمده . در فرانسه امروز? qu'est-ce que c'est و یا در اسپانیولی? qué es esto  این ریخت هنوز پابرجاست. 

Stion   در زبان دیسه هندو اروپائی PIE  از ریخت  -sta*   به میانای «ایستا‌دن» و «استواری» است که در اوستا هیستاتی histaiti  و در سانسکریت تیثاتی तिष्ठति است.  و واژه‌های  استان و استخوان از ‌‌آن شاخه زده است و در یونانی  اِستاسی στάση ‌به میانای «ایستادن» و «جایگاه» . و در لاتین ‌   sistere  به میانای «ایستادن» و «ایست» و ‌‌status به میانای «جایگاه»  و statio  به میانای «ایستگاه »       و شمار بسیاری از واژه‌های انگلیسی و فرانسه از این ریشه‌اند. 

پس اینک می‌توانیم خرد این که چرا ‌‌Question  در زبان‌های  لاتین و انگلیس و فرانسه  «درخواست» می‌شود، یا «در پیش گذارده»  می‌شود را دریافت کنیم  به سخنی دیگر پرسش بخردانه چنین ساخته شده است; «‌آیا می‌توانم ‌'چه هست' را در میان بگذارم؟» یا «آیا می‌توانم 'چه هست' را درخواست کنم؟»

 تبارشناختی ask و demand  نیز می‌تواند به این خردورزی یاری دهد. 

demand   که از ریخت کهن فرانسوی ‌demander به میانای درخواست شاخه‌زده و به ‌گونه‌ی demaunden  به میانای «درخواست پرسش» درآمده از واژه‌ی لاتین demandare  ‌به میانای «پشت دادن و باور نمودن» و «گماریدن به انجام کاری» ریشه زده است. که از دو بخش ‌de و  mandare ساخته شده‌ست.  de در لاتین و زبان فرانسه به میانای ‌از ، در پائین‌ و درون»  ‌است  که در فارسی امروز پیشوند «در» مانند «درخور» و ‌«درگیر» و ‌«درخواست» با‌ آن خویشاوند است. mandare  که ‌mandatum  در لاتین به میانای «فرمان» و «سپارش»  از ‌آن شاخه زده ودر زبان فرانسه  mandat و در انگلیسی ‌mandate شده است. در پهلوی ‌« منیشن» و «منیتن» و در سانسکریت  مَنانا  मनन به میانای «اندیشیدن» و  «مَنیتا» मानित به میانای «ارجمند» و «محترم»  و  مَنو मनु که در ریگ ودا نخستین انسان است و وهومن یا بهمن در فارسی امروز با آن خویشاوند ست.   پس در اینجا پرسش خواهش می‌شود برپایه‌ی‌آزرم و باور به کسی که پاسخ‌گوست. 

ask   که در انگلیسی میانه asken  و در انگلیسی کهن ascian بوده است، از آلمانی بالای کهن eiscon  سرزده که   در‌ آلمانی امروز heischen  به میانای «درخواست پرسش» است . و ریشه‌ی آن  در سانسکریت ایکچَتی इच्छति به میانای « خواهش » و «آرزو» ست . که در اوستا «ایش» ish است. که «ایشائیتی» Ishaeity ‌به میانای «آرزو کردن»  و «خواهش» از آن سرزده است.  پس  پرسش را می‌توان داشت یا می‌توان خواهش نمود.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مرداد ، مهرداد یا امرداد؟!ا

در ریشه شناختی اسفند و سپندارمذگان و سپنج

درباره معنی و میانا